22 فروردين 1395
محمدرضا سرشار در 23 خرداد سال 1332 به دنیا آمد. خانوادهاش در اصل شیرازی بودند. او به خاطر شغل پدرش سالهای مدرسه را در شیراز، تبریز، بوشهر، ارومیه، اصفهان و جهرم گذراند و دو دیپلم فنی و ریاضی گرفت. از كودكی علاقة شدیدی به مطالعه داشت و در دورة دبیرستان، جذب برنامههای مذهبی و فرهنگی یك مسجد شد. یكی از روحانیان جوان، برنامههایی در مسجد تدارك دیده بود كه تشنگی عمیق او نسبت به دین و یافتن فلسفهای محكم برای زندگی را در او سیراب میكرد. مطالعة فراوان كتابهای مذهبی و بهرهگیری از برنامهها و سخنرانیهای دلنشین مسجد، پایههای اعتقادی او را محكمتر ساخت. در سال 51، عازم خدمت سربازی شد. دوران سربازی را، سپاهی دانش، در شهرهای جهرم، گرگان و میاندوآب گذراند. در همین دوران اولین اثر خود را كه یك طرح بود، در مجلة «فردوسی» به چاپ رساند. پس از پایان دوران سربازی به شیراز بازگشت و كارمند امور دفتری یك مدرسة راهنمایی شد. گرایش به نوشتن در او به شكل گستردهای ریشه دوانیده بود و او را برای نوشتن مصممتر از پیش كرد. قصة «برفی» اولین اثری بود كه در كلاس درس دورة آموزش سپاهی دانش، نوشت و نشانههایی از استعداد خود را آشكار كرد. در سال 54 در رشتة مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت پذیرفته و برای ادامة تحصیل روانة تهران شد. این هجرت، آغاز نوینی برای بروز استعدادهای بالقوة او شد. همزمان با حضور در دانشگاه به تدریس در مدارس پرداخت. با شروع انقلاب در كشور و تعطیلی دانشگاهها، سالهای تحصیل به درازا كشید و سرانجام در سال 61 پس از گذراندن موفق 81 واحد درسی ،این رشته را ناتمام گذاشت و به اخذ مدرك فوق دیپلم اكتفا كرد. بین سالهای 61تا63 به تحصیل در رشتة نمایشنامهنویسی دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پرداخت. اما در سال 63 و چهارمین ترم تحصیلی،با آنکه از سوی رئیس وقتت گروه-د کتر فرهاد ناظرزاده کرمانی - نامزد بورسیه شدن برای ادامه تحصیل در خارج کشور (ترجیحا انگلیس) بود ، آن را هم ناتمام رها كرد. در سال 1381، در رشته نمایش دانشكده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران مركز به تحصیل مشغول شد، اما پس از مدت كوتاهی، آن را نیز رها كرد. سرانجام نیز، در سال 1385، به خاطر مجموعه فعالیتهای ادبی و فرهنگی سیساله خود، از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دریافت نشان درجه یك ادبی (معادل دكتری) نایل آمد. در دهة 50 چند مطلب از او در دو مجلة مذهبی ویژة كودكان و جوانان ،به نامهای «پیام شادی» و "نسل نو"به چاپ رسید. اولین كتاب خود را در سال 1356، به نام خرگوشها و با نام مستعار «رضا رهگذر» منتشر كرد. تا اینكه در سال 1357 به دلیل فعالیتهای سیاسی دستگیر و روانة زندان شد. ولی مدتی بعد همراه با سایر زندانیان سیاسی آزاد گردید. سه كتاب برجستة او كه كودكان آن دوران و بزرگسالان حالا با آن انس گرفته و بسیاری، آن را بارها و بارها خوانده و لذت بردهاند، اصیلآباد، اگه بابا بمیره و سگ خوب قصه ما، نام دارد. پس از پیروزی انقلاب، سرشار به همكاری با انتشارات كمكآموزشی آموزش و پرورش دعوت شد و در كنار آن، سردبیری مجله رشد دانشآموز (جانشین مجلة پیك) را پذیرفت. بنا به گفتة خودش، هیچیك از شمارههایی كه زیر نظر او تهیه شده بود، چاپ نشد و به علت تغییر و تحولاتی كه در آموزش و پرورش به وجود آمد، این مجلهها برای مدتی تعطیل شد. سزشار در سال 1359 در شهر شیراز ازدواج کرد اما زندگی مشترک را در شهر تهران آغاز نمود. اولین ثمره این ازدواج پسری با نام «محمد» بود که در سال 1360 در شهر شیراز به دنیا آمد. سرشار در مهرماه سال 1360 فعالیت در رادیو را تجربه كرد. همزمان به سردبیری برنامههای خردسالان، كودك، قصة ظهر جمعه منصوب ، و كمی بعد با حفظ سمت، مسئول دفتر كودكان و نوجوان رادیو شد. در بیست و دوم بهمن همان سال اتفاق تازهای در زندگی او و بسیاری از مخاطبان رادیو افتاد. شنوندگانی كه تا پیش از آن با صدای قصهگوی آشنا، صبحی مهتدی، انس گرفته بودند، اینك صدای گرم و تازهای را میشنیدند كه از دنیای قصهها و حماسه پهلوانیهای قهرمانان، برایشان داستان میگفت. او، اولین نفری است كه به این وسعت و در زمان طولانی به این كار پرداخته است. پدربزرگی كه تنها 28 سال داشت و انعطافپذیری صدایش، مهارت او را در قصهگویی دوچندان كرد. دومین فرزند وی در سال 1362 به دنیا آمد که نام «یوسف» بر وی گذارده شد. در سال 63 اتفاق خوشیمنی برای او افتاد و پس از آن شكوفایی این دوره از فعالیتهای او آشكارتر گشت. دو اثر از او، در مراسم كتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزیده شد و موجبات سفری روحانی به سرزمین نور را برایش فراهم كرد. چندی بعد به جرگة هنرمندان حوزه هنری پیوست و به عنوان مسئول بخش قصه انتخاب شد. طرح آموزش مكاتبهای قصهنویسی و تشكیل كلاسهای حضوری آموزش قصهنویسی از مهمترین كارهای او بود كه نویسندگان زیادی را به دنیای ادبیات معرفی كرد و استعدادهای ناشناخته را تحت آموزش گرفت. این كلاسها به صورت ترمهای فصلی برگزار میشد و از اساتید آن میتوان علاوه بر سرشار به فریدون عموزادة خلیلی، نقی سلیمانی، محسن سلیمانی، سید حسن حسینی ،محمود گلزاری و بعدهاسمیرا اصلانپور و ابراهیم حسنبیگی و... اشاره كرد. در سال 59 به اتفاق وحید نیکخواه آزاد ،مهدی ارگانی و مصطفی رحماندوست ،خانه هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان را تاسیس کرد.اما با گذشت حدود دو سال از آن مجموعه جدا شد.در سال 65 با عدهای از نویسندگان و شاعران، دفتر ادب و هنر كودك و نوجوان را پیریزی كرد و از طرف اعضای آن به عنوان یكی از سه عضو هیئتمدیره انتخاب شد. گاهنامة قلمرو، كه مخصوص مباحث ادبیات كودك و نوجوان بود با سردبیری او شروع به كار كرد. این گاهنامه تا شش شماره به سردبیری او انتشار یافت. در سال 67، مسئولیت واحد ادبیات (شعر و قصه) در حوزة هنری را پذیرفت و در همین سال از طرف شورای فرهنگ عمومی به عضویت هیئت عالی ششنفرة نظارت بر كتابهای كودكان و نوجوانان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، انتخاب شد. سال 67، حاوی اتفاق مهم دیگری نیز در زندگی شخصی سرشار بود. سومین فرزند او در این سال با نام «مهدییار» متولد گردید. در سال 69، از سردبیری گاهنامة «قلمرو» استعفا داد و مجلة «سورة نوجوانان» را پایهگذاری كرد و خود اولین سردبیر آن شد. علاوه بر فعالیتها و مسئولیتهایی كه سرشار در این سالها داشت، نوشتن، دغدغة اصلی او بود؛ گاه در كسوت نویسنده، گاه منتقد، گاه ویراستاری نكتهبین و گاه در داوری و انتخاب كتاب برگزیدة سال كه از سوی نهادهای مختلف برگزار میشد. شاید بتوان مجموعه فعالیتهای او را در شش دورة تأثیرگذار برای خودش و ادبیات داستانی تقسیم كرد كه در هر دوره كفة بخشی از توانمندیهای او سنگینتر از دیگری است. دوره اول: نویسندهای خلاق، مربی پرشور در دورة اول، او نویسندهای خلاق است (از سال 1355 تا 1369). اصیل آباد، اگه بابا بمیره و گرداب سكندر، اولین تلاشهای او در عرصة قصهنویسی است كه تسلط او را در یافتن موضوعات بكر، قلم روان و جذب مخاطب بهخوبی نشان میدهد. در آثار این دوره، پیش از انقلاب، مبارزه و امید به آینده موج میزند. انتشار این سه اثر خیلی زود شهرتی درخور توجه برای نویسنده به ارمغان آورد. در ادامه راه، انتشار آثار داستانی بلند همچون مهاجر كوچك و آنجا كه خانهام نیست، شهرت او را در عرصة داستاننویسی خلاق تكمیل كرد. حاصل تلاش این دوره، چهارده جلد كتاب است. دوره دوم: قصهگویی بیبدیل در دورة دوم او قصهگویی بیبدیل است (از سال 1360 تا 1384). هر ظهر جمعه، میلیونها كودك، نوجوان و بزرگسال ایرانی، در انتظار شنیدن داستانی شاد یا غمگین بودهاند. صدای گرم و لحن دلنشین او در خاطرات بسیاری از نوجوانان و بزرگسالان ماندگار شده است. ویرایش دقیق و اجرای هنرمندانهاش، او را در این موفقیت همراهی كردند. دوره سوم: ترجمه و بازنویسی متون تاریخی در دورة سوم او به ترجمه و بازنویسی متون تاریخی پرداخت (از سال 1369 تا كنون). او از كسوت نویسندة خلاق بیرون میآید و به بازنویسی و بازآفرینی قصههای تاریخی رو میآورد. سرشار با انتشار یثرب، شهر یادها و یادگارها، (به عنوان اولین جلد از مجموعة كتابهای داستان زندگی پیامبر اكرم(ص)) خبر از ورود خود به عرصهای خطرآفرین و جسورانه داد. این اثر تكگُلی است در باغی كه سرشار به واسطة سالها زحمت آن را فراهم كرد و نام از سرزمین نور، بر آن نهاد. تا پیش از این «از سرزمین نور» برنامة جذاب و پرمخاطبی بود كه طی آن 77 نمایش رادیویی اجرا شد. سپس با صرف وقت و حوصله مجموعة «از سرزمین نور» را نوشت كه داستان زندگی پیامبر اكرم(ص) ،و بهتنهایی دربرگیرندة یك دایرةالمعارف تاریخ دربارة پیامبر اكرم(ص) است در این دوره، هجده كتاب ترجمه و شانزده اثر بازنویسی ثمرة تلاش سرشار است درحالیكه حتی یك اثر تألیفی در پروندة او ثبت نشده است. دوره چهارم: منتقدی توانا در دورة چهارم، سرشار منتقدی تواناست. (مرحلة اول از سال 1362 تا سال 1369، مرحلة دوم از سال 1371 تاكنون) سرشار همانگونه كه در نوشتن، از ادبیات كودك و نوجوان آغاز كرد، در نقد نیز به طور گسترده به این نوع از ادبیات پرداخت. در مرحلة دوم او به ادبیات داستانی بزرگسال روی آورد. در هر دو مرحله، نوع نقد و بررسی و نگاهش به اثر، بازتابهای متفاوتی داشته است، به طوری كه عدهای را به تحسین واداشته و عدهای دیگر این روش را عقیم شمرده و معتقدند نمیتواند تبعات مفیدی را به دنبال داشته باشد. اینكه كدام ادعا به واقعیت نزدیكتر است، بحثی است كه خود مجالی را میطلبد. انتشار كتابهایی همچون، نیم نگاهی به هشت سال قصهنویسی جنگ، پیش از آنكه سرها بیفتد، فضلالله صبحی مهتدی، صمد بهرنگی، آنگونه كه بود و منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب، صرفنظر از شیوههای وی در نقدنویسی، وی را به عنوان منتقدی تیزبین، جدی و موشكاف معرفی كرده است. نقدهایی نیز از او در مجلة «ادبیات داستانی»، «سورة نوجوانان»، «كیهان فرهنگی» و... چاپ شده است. نقدهای سرشار به دلیل ویژگیهای خاص خود همیشه بحثانگیزترین سوژهها در بین نویسندگان و علاقهمندان به ادبیات داستانی معاصر، اعم از موافق یا مخالف، بوده است. با وجود بحثهای شفاهی و پراكنده هیچگاه موقعیت مناسبی برای ارزیابی دقیق و منطقی این نقدها به وجود نیامده است. به همین جهت، داوری منصفانه دربارة نقدهای او، كاری دشوار است. با این همه نمیتوان منكر نگاه تیزبین، هوشمندانه، دقیق و كارشناسانة او در خصوص آثار مورد نقد، شد. حاصل تلاش این دوره 171 نقد و 11 كتاب مباحث نظری است. دوره پنجم: پایهگذار برخی آثار مطبوعاتی در دورة پنجم از فعالیتهای ادبی، سرشار از اصحاب مطبوعات است كه پایهگذار و مبتكر برخی آثار مطبوعاتی است. خلاقیت و نوآوری، نیازسنجی مخاطب و اندیشة حسابشده كه در پس تكتك كارهای این دوره نهفته چهرة او را بهتر و بهتر میشناساند. ضعف این دورة او نقص در استمرار كارهایی است كه خود مبتكر آنها بوده است. سردبیری «دانشآموز» و آمادهسازی چند شماره و رها شدن آن، ناقص ماندن گاهنامة «قلمرو» بعد از هفت شماره، به سردبیری او، سه سال و نیم تلاش بیوقفه در «سورة نوجوانان» و انتشار تنها چهار شماره از فصلنامة تخصصی «پویش»، سه سال و نیم سردبیری «سروش نوجوان» یک شماره سردبیری "سروش کودکان"و حدود شش سال عضویت در شورای سردبیری یا سردبیر مجله «ادبیات داستانی» ،چند ماه دبیری سرویس ادب و هنر روزنامه کیهان (در سال 78) ،حدود یک و نیم سال دبیری سرویس ادب و هنر و سپس عضویت در شورای سردبیری این روزنامه (سالهای82 - 83) ،عمده فعالیتهای مطبوعاتی اوست. در عین حال حركت وی در راهاندازی و انتشار «سورة نوجوانان»، ستودنی و برای حوزة هنری افتخارآفرین بود ولی پس از اندكزمانی این مجله، بدون اعلام هیچ دلیلی، تعطیل شد ا سرشار هم اکنون با عنوان رئیس علمی گروه ادبیات اندیشه پزوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و عضو هیئت علمی این مرکز پژوهشی به کار مشغول است. .