20 دي 1396
یک روز تابستانی نامه ای به دست بانی می رسد . نویسنده نامه بعد از بیان دلتنگی اعتراف می کند که برادر بانی است و بابا بانی سالها پیش از همسر دوم خود صاحب پسر دیگری شده است که اکنون در رنج و سختی روزگار می گذراند. همه نگاه ها متوجه بابا بانی می شود و او را محاکمه می کنند تا اعتراف کند که همسر دوم داشته اما بابا بانی به داشتن همسر دوم اعتراف نمی کند. هر روز نامه جدیدی به دست بانی می رسد و بانی تصمیم می گیرد از برادر سختی کشیده خود دعوت کند که به منزلش بیاید اما .....