20 اسفند 1393
تولدش چهاردهم آذرماه 1330 بود و زادگاهش روستای «قره چر» از توابع شهرستان سقز. محمدامین پس از ورود به مدرسه، به علت محرومیتهای مزمنی که اکثر روستائیان منطقه پیش از انقلاب اسلامی با آن دست به گریبان بودند، نتوانست بیشتر از دوره ابتدایی تحصیل نماید. به ناچار ترک تحصیل کرد و به کار کشاورزی پرداخت. دوره جدید زندگی او در عرصه فعالیتهای اجتماعی زمانی آغاز شد که او به استخدام اداره کل دخانیات سقز درآمد. پس از چند سال خدمت در این واحد تولیدی، وارد آموزش و پرورش و به عنوان خدمتکار در آنجا استخدام شد. سالهای خدمتش در آموزش و پرورش مصادف با شرارتهای ضدانقلاب در شهرها و روستاهای کردستان بود که با قتل و غارت مردم سعی داشتند که پیوند آنان را از نظام اسلامی قطع کنند. مزدوران بیگانه در شامگاه یازدهم مردادماه1361، ناجوانمردانه اقدام به شلیک خمپاره به منزل او کردند که بر اثر انفجار گلوله آن، محمدامین و دو تن از بستگان وی، به شهادت رسیدند. آن سال تابستان، به خاطر گرمای هوا شبها می رفتیم داخل حیاط و شاممان را آنجا می خوردیم و استراحت می کردیم. شب، شهادت سید محمدامین، مهمان داشتیم. عمو و زن عمو شام آمده بودند پیش ما. طبق معمول سفره را در حیاط پهن کرده بودیم. بعد از شام، سید محمدامین از من خواست که برای مهمانها، دوباره چای بیاورم. من رفتم داخل خانه و پسرم برای وضو بلند شد. سینی چای دستم بود و داشتم به طرف مهمانها می آمدم که ناگهان صدای انفجاری آمد و خانه را لرزاند. اوضاع بهم ریخته بود و همسایه ها ریخته بودند بیرون من فریاد می زدم و از مردم کمک می خواستم. گلوله خمپاره به وسط حیاط خورده بود و دود انفجار همه جا را گرفته بود. فریاد که کردم، مردم به دادمان رسیدند، ولی چه فایده، وقتی رسیدیم بالای سرشان دیدم پسرم با عمو و زن عمویش غرق خون شده اند. درست لحظه ای که سید محمدامین مشغول وضو گرفتن بود گلوله خمپاره می خورد به خانه ما و آنها سه نفر شهید می شوند.