20 تير 1400
در بازی محلی آسیاب بچرخ ابتدا شركت كنندگان در این بازى دست هاى یكدیگر را گرفته و حلقه اى را تشكیل مى دهند، یكى از بازیكنان كه غالبا همه بزرگتر است نقش استاد را بازى مى كند. استاد با ریتمى آهنگین مى گوید آسیاب بچرخ حلقه مى گوید: مى چرخم و با شور و شعف شروع به چرخیدن مى كنند تا آنجا كه تعادل گروه به هم بخورد. استاد مى گوید آسیاب بشین، حلقه: مى شینم، سپس استاد و حلقه گفت و گویى آهنگین را ادامه مى دهند: مجددا آسیاب پاشو، پا نمى شم/ جون خاله جون، پانمى شم/. جون عمه جون، پانمى شم/ قفل چمدون، پا نمى شم/ استاد مى گوید تورو خدا جون و حلقه مى گوید، پامى شم. استاد مى گوید: آسیاب بخواب، افراد حلقه مى گویند مى خوابم و سر خود را خم كرده و چشمهاى خود را مى بندند، استاد مى گوید: آسیاب صندلى بساز، افراد حلقه، یك پاى خود را بالا آورده و حالت نشسته روى صندلى مى گیرند. در آخر استاد مى گوید: آسیاب بچرخ، همگى مى چرخند و در حالى كه حركت خود را سرعت مى بخشند مى خوانند و تكرار مى كنند: