
آمُره یکی از روستاهای استان قم است. این روستا در بخش خلجستان شهرستان قم و در دهستان دستجرد جای دارد. آمره با شهر قم ۸۶ کیلومتر و با مرکز بخش(دستجرد) ۸ کیلومتر و آشتیان تفرش ۳۰ کیلومتر فاصله دارد. این روستای کوهستانی در منتهی الیه غرب استان قم واقع است و با استان مرکزی همسایهاست. روستای آمره با هزار و پانصد سال قدمت نیازمند توسعه ی گردشگری است. روستای آمره از توابع بخش خلجستان با 7 کیلومتر فاصله از مرکزبخش و 80 کیلومتر از مرکز استان می باشد. آمره آخرین روستای بخش در غرب کوههای تفرش قرار دارد و بعنوان یک منطقه ییلاقی و کوهستانی به حساب می آید. این روستا تاکنون توانسته است جمعیت قابل توجهی بالغ بر هزار و پانصد نفر را در خود جای دهد. این منطقه علاوه بر آب و هوای دل انگیز دارای جاذبه های طبیعی و تاریخی بسیاری است که دل هر گردشگری را می رباید. کار اصلی مردم روستا کشاورزی است و عمده محصولات آنها را گردو، فندوق و غیره تشکیل می دهد البته برخی افراد در کنار این کار به دامداری می پردازند. قابل ذکر است محصول گندم و جو امروزه آنقدر تولید نمی شود و دامداری هم با مشکلات جدی روبرو است. زیرا توان مالی مردم ضعیف است و وضعیت معیشتی نامطلوبی دارند و مسئولان نیز حمایت چندانی به عمل نمی آورند. آمره روستایی است از بخش خلجستان قم ، که با شهر قم 86 کیلومتر، با مرکز بخش (دستجرد) 8 کیلومتر و آشتیان تفرش 30 کیلومتر فاصله دارد. این روستای کوهستانی در منتهی الیه غرب استان قم واقع است و با استان مرکزی همسایه است . این روستا در تابستان ها حدود 300 خانوار و نزدیک به 1500 نفر جمعیت دارد و زمستان ها حدود 70 خانوار و 130نفر در آن ساکن هستند و به دلیل مهاجرت بی رویه تقریباً به شکل نیمه ییلاقی درآمده است . موقعیت دقیق جغرافیایی آمره درکتاب «فرهنگ جغرافیایی » چنین آمده است : «ارتفاع از سطح دریا 2020 متر، عرض جغرافیایی که 3432، طول جغرافیایی 5090» آمره درمیان کوه ها و باغ هایی محصور شده که از غرب به شرق گسترده شده اند و آب راهی که از کنار روستا می گذرد نیز مسیر غربی ـ شرقی را طی می کند. آب شرب این روستا از یک حلقه چاه ، تأمین می شود و زمین های کشاورزی و باغات آن توسط یک چشمه و چهاررشته قنات به شکل خرده مالکی آبیاری می شود. در روستای آمره نیز درخت چناری با سن تقریبی ۱۰۰۰ سال وجود دارد كه گفته می شود زوار كربلا در سایه آن استراحت می كردند. قدیمی ترین ذکری که از آمره در کتب تاریخی آمده است ، مربوط می شود به تاریخ قم که در قرن چهارم به نگارش درآمده است ؛ در تاریخ قم آمده : «آمره کیخسره (کیخسرو) ملک آن را برای خاصه خود بنا کرده و آتشکده او بوده است .» جز این مورد، نام آمره را فقط می توانیم در سفرنامه ها و حسب حال هایی بیابیم که در دوره قاجار نگاشته شده اند؛ ازجمله ناصرالدین شاه قاجار درکتاب سفرنامه عراق عجم و در سفرنامه عتبات ، عبداللّه مستوفی در کتاب شرح زندگانی من و دکتر مقدم در کتاب گویش های و فن و آشتیان و تفرش هر کدام به مناسبت به مطالبی اشاره نموده اند. آن چه مسلم است تاریخ بنای آمره به قرن 4 قبل از ورود اسلام برمی گردد، وجود قبرستان های زرتشتیان (گبرها) درقسمت شمال غربی روستا، کشف اشیای قدیمی و سکه های طلا، وجود پایه های قلعه قدیمی در کوه شمالی موسوم به کوه قلعه مُرّ، وجود چنار قطوری در میان روستا که سن تقریبی آن در نشریه درختان کهنسال استان قم بالای 1000سال برآورده شده است ، وجود حمام قدیمی با قدمت بیش از 800 سال و رواج گویشی که باقیمانده زبان پهلوی اشکانی است دلایلی متقن و محکمی هستند که این مدعا را به اثبات می رساند. آداب و رسوم آش پشت پا یکی از رسم های بسیار قدیمی اهالی روستای آمره که هنوز هم در بین بسیاری از اهالی رایج است پختن آش پشت پا برای سرباز و زایر است در این رسم پسندیده خانواده و نزدیکان سرباز یا زایر آش رشته یا یکی دیگر از انواع آش ها را به کمک همسایه ها و اقوام می پزند و باز هم به کمک همین اطرافیان بین مردم به ویژه نزدیکان توزیع می نمایند. در گذشته های دورتر شیرین ترین بخش کار دعوت از نامزد سرباز برای تهیه یا پخش آش بوده است البته گاهی طی همین مراسم نامزد آینده ی گل پسر انتخاب می شده است(در گویش آمره: به چشمش وادکرد) به قول حافظ: به چشم کرده ام ابروی ماه سیمایی / خیال سبز خطی نقش بسته ام جایی یاد آوری می نماید که ذکر این رسم هم در کتاب آمره از قلم افتاده بود. بردن اسفند و آجیل هنگام ساخت بنای جدید یکی از رسم های بسیار قدیمی که اخیرا در حال فراموشی است (که اتفاقا فراموش شده بود در کتاب فرهنگ آمره هم بیاید) آوردن اسفند و آجیل و تنقلات و شکلات و ...از سوی اطرافیان و آشنایان و در و همسایه برای ساختمانی است که در مرحله ی آغاز کار یا پی است تا بدین وسیله هم شادباشی برای بنای نو باشد و هم دفع بلا و چشم زخم .ناگفته نماند که غالبا این رسم پاسخی به اسفند و آجیل آوردن سازنده ی بنا می باشد. مناجاتخوانی سحرگاهی یکی اززیباترین لحظات ماه مبارک رمضان ،که تا سالیان نه چندان دور باقی مانده بود ؛مناجاتخوانی سحرگاهی به منظور بیدار نمودن همسایگان و در سطحی وسیعتر تمامی اهالی بود؛ افرادی که پنجاه سال یا بیش از آن از عمرشان گذشته زمانی را به یاد میآورند که تقریبا تمام جوانان و نوجوانان شوق و ذوق خاصی داشتند تا سحرگاه برسد و بر بام روند تا مناجات بخوانند ؛ اما همسن و سالهای من و یک نسل قبلتر شاید فقط زنگ مناجات چند تن از متولیان مناجاتخوانی از جمله؛ مرحومین:محمد ملکیان(عمو محمد واحد)،میرزا علی اصغر مبشری، علیاکبردلاوری(واحد)،حاج شیخ علی حاج حسینعلی، حاج حسن ملکیان،مشهدی محمدحسن مبشری؛ و حاج علیرضا جعفری و حاج نعمت الله محمدعلی بیگی را – که در قید حیات هستند - در نهانخانهی ذهن خود داشته باشندکه با لحنی دلنشین این ابیات را با صدایی رسا بر روستا میخواندند: الهی! به حق دل داغدار ،یا الله / به آه یتیمان به شبهای تار،یا الله الهی چنان کن سرانجام کار / تو خشنود باشی و ما رستگار یا رب به محمد و علی و زهرا / یا رب به حسین و حسن و آل عبا یا رب به حق مصطفی /آن ساقی روز جزا /رحمی نما بر حال ما الهی به حق علیاکبرت یا حسین / به خون گلوی علیاصغرت یا حسین الهی به آن نوجوان رشید / که شد در رکاب برادر شهید الهی شبهای بلند بی عبادت چه کنم ؟ / قلبم به گنه گرفته عادت چه کنم؟ گویند کریم است و گناهم بخشد / او بخشد و من به این خجالت چه کنم؟ الهی عصیان مرا دو نیم کن در عرصات / نیمی به حسن ببخش و نیمی به حسین