
صفویه که به پشتیبانى و جانفشانى گروهى از ترکمانان صوفى و شیعى متعصب موفق به ایجاد قدرتى جنگى، نظامى واحد و دولتى به کلى متمایز از تمام دولتهاى اسلامى مشابه خود شدند، از مشایخ خانقاه و اولاد شیخ صفى الدین ابواسحاق اردبیلى بودند که در عهد فرمانروایى ایلخانان مغول به طاعات و کرامات صوفیانه در تمام آذربایجان و گیلان و نواحى اطراف شهرت یافته بود و رجال معروف عهد هم خواه از آن باب که بر حسب ذهنیت از جنس عوام بودند، خواه از آن جهت که هماهنگى با روحیه عوام را وسیله تحکیم و تأمین موضع خویشمىدیدند، نسبت به وى اظهار ارادتمىکردند. چنانکه خواجه رشیدالدین فضل الله «مقتول 718 ق / 1318 م» در حق وى تکریم و اعتقاد فوق العاده نشانمىداد و تقدیم هدایا و نذورات به خانقاه او را وسیله تقرب به خدا، یا لامحاله کسب محبوبیت در بین بندگان خدا تلقىمىکرد. از سایر بزرگان و حتى امیران عصر هم نظیر این گونه «فتوح» با انواع نیاز و ارادت براى شیخ ارسالمىشد. از این رو، خانقاه اردبیل، هم به کثرت و توالى این گونه نذورات و فتوح، توجه صوفیان لوت خوار را از همه جا جلبمىکرد، هم به خاطر ارتباط مشایخ این خانقاه با ارباب دولت و رجال عهد، عام خلق به ویژه طبقات ضعیف شهرى و روستایى براى رهایى از مظالم حکام قدرتمند و صاحبان اقطاع که به زورگویى و تجاوزجویى معروف و موصوف بودند، تقرب به شیخ خانقاه و فرزندان او را وسیله گره گشایى از کار خویش تلقىمىکردند. بدینگونه طى سالها با توسعه تدریجى خانقاه شیخ در اردبیل، مریدان و دوستداران شیخ همه از دور و نزدیک براى زیارت با جهت ارادت به خانقاه وى ترددمىکردند؛ و هر روز تعدادشان افزونمىشد. به تدریج اردبیل و خانقاه شیخ به صورت یک نقطه اتکاء روحى و اخلاقى براى عام و خاص درآمد؛ لاجرم، فتیان «جوانمردان اهل فتوت» و عیاران شهر هم براى کمک به اراى احکام شیخ و سعى در گره گشایى از کار مراجعان و دادخواهان به خانقاه پیوستند و این جمله همراه با آمادگى و کوششى که دیوانیان و امیران ولایات در اجراى درخواستها و رعایت احوال شیخ نشانمىدادند، حیثیت و اعتبار خانقاه اردبیل را در نزد عام و خاص تا حدى زیادى بالا برد.